بد شانسی

نمی دونم تا حالا پیش اومده که حس کنی می خوای حرف بزنی اما نشه؟
تا حالا شده زمین و زمان بهت بد بین شده باشند؟
پیش اومده با همه وجود چیزی رو بخوای اما با سر بخوری زمین؟
شده هیچ کس حرفاتو نفهمه؟
شده حق با تو باشه٬ اما نتونی ثابتش کنی؟
شده پیش بینی کرده باشی٬ تحقیق کرده باشی٬فکر کرده باشی اما دقیقاْ برعکس بشه؟
پیش اومده در مورد یک موضوع خوش بین باشی٬ اما تنها فرد خوش بین تو باشی؟
اگر شده تو هم خیلی بد شانسی!

آری آغاز دوست داشتن است

گرچه پایان راه  ناپیدا ست

من به پایان دگر نیندیشم

که همین دوست داشتن زیباست

                                              فروغ

زود زود

همیشه اولش با یک نگاه شروع میشه.

یه نگاه که با گرماش همه وجودتو آب میکنه.

توی این نگاه میتونی تحسین رو ببینی ،میتونی علاقه رو ببینی،

میتونی تمنا رو ببینی.

با نگاهش بهت میگه بازم بیا. زود زود