در امتداد سفیدی خطوط جاده پر پیچ و خم شمال،در زیر رطوبت و شرجی تابستان،دریا آرام و بی ادعا خوابیده است.در ازدحام درختان سبز و وحشی یک دنیا عاطفه خوابیده است.(شعر شد!)
من گیج و منگ این همه نعمت شدم.کاش تو هم بودی!وقتی که باد خنک و سنگین دریا رو روی تمام تنم حس می کردم دلم میخواست با همون باد سفر کنم...
من که احساس سبکی می کردم.تمام عصبانیت و خشم درونیم رو سوار بر سنگهای ساحل تو دل دریا پرتاب کردم.چقدر سوسوی نور خورشید وقتی از لابه لای درختها میتابه قشنگه.اونجا همه چیز قشنگه.
ای کاش آدمها با خودخواهی های خودشون به این طبیعت بکر و زیبا صدمه نمی زدند.به خاطر رفت و آمد راحت تر کوه به اون قشنگی رو از بین نمی بردند.خیره سری و زیاده خواهی ما آدمها یه روزی همه چیز حتی خودمونو از بین می بره .
درود بر شما
خسته نباشين !
نوشته هاتون بدم نيستا !!!!!
به من هم يه سری بزن
سلام
زیبا بود....اونجا همه چیز زیباست
و اما...خودخواهی...
موفق باشی
سلام...
فقط یه چیز شمال من رو ناراحت می کنه اونم شرجی بودنشه
ولی خوب شمال رو توصیف کردی و واقعا با استعداد هستی .
تولد اونی که پست قبلی دربارش گفتی هم مبارک
هی من تا حالا شمال نرفتم برو اونجا تو کوهها من و صدا کن
سلام
وسعت دریا زیباست
سبزیه طبیعت باور نکردنی است
و امتداد جاده ها بی نظیر است
و تو هم بی نظیری چون این سه را درک کردی و از دنیای خودشون به دنیای خودت اوردی