امشب آسمون چشمهات بدجوری ابری شده،امشب یک غم بزرگ حسابی کلافه ات کرده، سکوتت باعث میشه بیشتر به غم چشمهات فکر کنم.
می دونم که تمام بی عدالتی ها،نامردی ها،کمبودها،بی فکری ها،و خلاصه هر چیز بد که تو این دنیا وجود داره (متاسفانه) دل مهربون وکوچولوتو درد میاره.اما این رو هم خوب میدونم که این غم با غمهای دیگه که تو چشمهات دیدم فرق داره.
اون موقع که دلواپس بچه های گرسنه و فراموش شده آفریقایی بودی چشمهات غم دیگه ای داشت، یا وقتی که نگران بچه های افغانستان بودی، نه یادمه وقتی فهمیدی هزاران آدم بیگناه تو عراق به طرز فجیعی شکنجه میشن جور دیگه ای ناراحت شدی، یا حتی افسوست از فاصله ای که بین ما و پدر مادر هامون ایجاد شده یه جور دیگه بود.
اما امشب دلت خون شده.
از دست ما آدمها.از دست پدر مادرهایی که به خاطر نادونی شون خواسته و نا خواسته بچه هایی رو تا ابد اسیر می کنن.نگاهت مثل اون روزاییه که سعی میکنی دستتو از من پنهان کنی. فهمیدم که امشب نگاهت نگران بچه هاییه که محتاج خون گرم و پر از احساس تو هستن.
یاد برق چشمات روزایی که خونت رو اهدا میکردی به من ثابت میکنه توی این دنیای بی احساس هنوز هم خون های گرم پیدا می شه.
وبلاگ خبرنگار آبدیت ......
امروز مقاله ای در باشگاه اندیشه تحت عنوان توسعه مفهومی برای گذشته را یافتم که جالب بود در این مقاله می خوانیم که توسعه خط مشی برای گذشته است و نمی توانیم برای پیشرفت از آن نمونه برداری کنیم.
روزنامه یاس نو هم از جنجال زیاد بدش نمی آید و در شماره جدید این روزنامه می توانیم سرمقاله ای را تحت عنوان
فتنه تحجر را ببینیم.وبلاگ کافه سایبر در مقاله جدید خود به معرفی کتاب جدید روزنامه نگاری که با همکاری دکتر بدیعی و .....
این دفعه نتونستم اول بشم . یه تبلیغ جای من رو گرفت . آخه چرا واسم آف نذاشتی که آپدیت کردی .
درباره متن قشنگت( قسمت اسیر شدن بچه ها ) می خوام بگم که توی اسلام اشاره شده که قبل از این دنیا روح ما انسان ها در عالمی دیگه زندگی می کردن و بالاخره این روح به این دنیا می اومد . و تاگور یه شعر داره که توش می گه : خدا هر آدمی رو که به این دنیا می فرسته نشونی اینه که هنوز از اومدن انسان خوب و خوشبخت نا امید نشده .
من امری توی لاک خود بودم
ندیدی هر شب سر لاک خود بودم
نوشته هات چه این چه قبلیا خیلی عالی بود واقعا لذت بردم
جای لینکت تو بلاگ نا قابل من محفوضه
امیدولرم شاد و پر از امید باشی فعلا تا بعد......
سر خال ((چشمک))
سلام
زیبا بود...
همیشه شاد و پیروز باشید...
شب سردی است و من افسرده
راه دوریست و پای خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دورماندندزمن آدمها
سایه ای از سر دیوار گذشت
غمی افزود مرا غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا دل من
....
اندکی صبر سحر نزدیکست
سلام دوست من
واقعا زیبا بود
خوش و جاری باشی تا بعد فلا.......
ببخشین من درست متوجه نشدم.
سلام عزیز خوبی
ببخشید که سر نزدم
موفق باشی
منتظر حضور سبزتان هستم
میروم...اما نمیدانم کجا حتی جرئت نمیکنم که از خود بپرسم ره به کجا دارم...؟هدفم چیست...؟مقصد کجاست؟بوسه می بخشم به پنجره اتافم و در دیوار خانه را برای آخرین بارنظاره میکنم کوله باری برحسب یاد بود به همراه میبرم یاد آور خاطراتم باشند هرچند تمام خاطراتم تلخ بود....//////////موفق باشی!
سلام عزیزم چرا آپ دیت نمی کنی منطزرما
حالو لحوالت چطوره
راستی من آپ کردم خواستی بهم سر بزن
خوش و شاد باشی تا بعد فلا ........