ترسوندی

خواستی،اومدم،دیروزو میگم.
نگام کردی اما نگاه تو نبود.
منو با نگاهت ترسوندی.
خندیدی اما خندهء تو نبود.
منو با خندهات ترسوندی.
حرف زدی اما حرف زدن تو نبود.
منو با حرف زدنت ترسوندی.
اخم کردی اما اخم تو نبود.
منو با اخم کردنت ترسوندی.
ناز کردی اما ناز کردن تو نبود.
منو با ناز کردنت ترسوندی.
صدام کردی اما صدا کردن تو نبود.
منو با صدا کردنت ترسوندی.
قهر کردی اما قهر کردن تو نبود.
منو با قهر کردنت ترسوندی.
إ ... راستی تو اصلاْ نیومده بودی.
ولی انگار من سایهء تورو کنار سایه ام دیدم....
نظرات 6 + ارسال نظر
بی نام اشنا یکشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 06:11 ب.ظ http://اونم می شناسی

سلام
متن زیبا و پر احساسی بود.افرین
راستی بی معرفت معلوم هست کجایی؟
خودتو به ما بنما-با شه بابا چرا میزنی؟شوخی کردم-
من منتظرم
شاد و سرافراز و پاینده باشی

احمد دوشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:29 ب.ظ http://neghab.blogsky.com

سلام
خیلی چاکریم...

NNN دوشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:59 ب.ظ http://n.blogsky.com

تبلیغ باشه یا تبلیغ نباشه ؟!؟

بهروز وثوق سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 12:05 ب.ظ http://vosogh.blogsky.com

سلام
خیلی زیبا بود
به کلبه من هم سر بزن

علی وثوق چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 10:24 ق.ظ http://alivosogh.blogsky.com

سلام با بلاگت کلب حال کردم میشه لوگو من بزاری در بلاگت مرسی


یه دوسته واقعی پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 08:06 ب.ظ

سلام
متن تاریکی بودش
روشن تر بنویس
این دردکه در شعر من و جان من است
رنجی است که از دوری جانان من است
اندوه من .اندوه خورو خواب نبود
غمهای من از تنگی زندان من است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد